پنهون نکن فریبتو
می خندی اما زورکی
نگاهت از من خالیه
بهانهاتم الکی
تو دیگه ما رو نمی خوای
این از نگات مشخص
من می دونم دستای تو به دست من نمی رسه
فریب حتی گریه هات و لحظه هات و بودنات و موندنات و خواستنات
دیگه گولم نزن دروغ نگو نگو که قلبت با منه
نگو که لحظه لحظه هات فقط واسه من می زنه
چقده ساده بودم تو این همه تو رو نشناخته بودم به حیله هات دلمو باخته بودم که قلبت با منه
چقدر دیوونه بودم حتی وقتی دستو خونده بودم بازم به تو هم چیزی نگفتم که قلبت نشکنه
به قلم : مشکی پوش
نظرات دیگران ( ) |
درباره وبلاگ